شهود
نقش رسانه های تصویری در جهت دهی افکار عمومی بر همگان آشکار است و چه بسا خلق آن همسوی با اهدافی مشخص بوده باشد که البته عملکرد رسانه در دنیای امروز و نقش مهمی که در انحراف اذهان و افکار جوامع ایفا می کند ما را بیش از پیش به پذیرش این پیش فرض سوق می دهد. در این نوشتار بر آنیم نگاهی اجمالی بر رسالت رسانه در جامعه ایران داشته باشیم . ایران معاصر را شاید از منظری بتوان به دو بخش قبل و بعد از انقلاب اسلامی تقسیم نمود ;از آنجایی که در زمان حکومت جباران در ایران خفقان شدیدی تقریبا تمام فضای کشور را تحت اختیار نظام سلطه درآورده بود و به طور حتم رسانه هم تحت تاثیر این فضای آلوده مجالی برای ایفای نقش نمی یافت البته اگر خیلی خوشبینانه به گردانندگان فضای رسانه ای بنگریم والا به خود این افراد هم چندان امیدی نمی شد داشت البته بودند انسانهای آزاده ای که از هر فرصتی برای انجام رسالت خود استفاده می کردند.
بحث اصلی ما حول محور نقش آفرینی رسانه و به خصوص سینما و تلویزیون بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی است طبق فرمایش امام بزرگوار انقلاب ما انفجار نور بودکه البته فهم این جمله بزرگ از عهده عموم خارج است اما ظاهر جمله حکایت از یک جهش معنوی عظیم در تاریخ بشریت دارد.این انقلاب چنان نور عظیمی در باطن دارد که توانایی روشن نمودن همه عالم وجود را به طور باالقوه دارد و امام عزیز ما با بلند نظری مثال زدنی بعد از چند ماه از پیروزی علی رغم پیشینه سیاه سینما و تلویزیون زمینه شروع بکار دوباره سینما را فراهم آوردند. اما مشکلی بزرگ بر سر راه بود و آن نبود نیروی قوی انتقادی پشت سر رسانه ها بود ;نیرویی که توان جلوگیری از انحراف سینما و تلوزیون را داشته باشد و به واقع آنرا تا رسیدن به مقصد هدایت نماید .سنگر مهمی مانند سینما و تلوزیون در تاریخ انقلاب همواره شاهد مسوولینی نه چندان معتقد به عزت نظام و تفکر عظیم انقلاب اسلامی بوده است البته در این مجال اندک فرصت نیست از خدمات رسانه سخنی به میان آوریم و اصولا بحث بر سر موضوعات مهمتری است.مسند سینما و تلویزیون ما بارها در دست منافقینی قرار گرفته که پشت الفاظ زیبا و به ظاهر انقلابی ارزشهای والای انقلاب اسلامی را به سخره گرفته اند و در باطن تیشه به ریشه فرهنگ جامعه اسلامی زدند جامعه ای که پس از انقلاب چشم امید به مسوولان بسته بود تا آنها را به سرعت به آرمانها برسانند اما دریغ.... و در این میان فریاد حق طلبانه امثال شهید بزرگوار آوینی در این غوغای ثروت اندوزی ها و کسب قدرت ها به جایی نرسید و امروز ملت ما بیدارتر از همیشه چهره منافقانه عده ای از مسوولان را شناخته و دیری نخواهد پایید که همه را ازمسند قدرت به زیر خواهند کشید و آنها را به سزای خیانتها و دو رویی ها مجازات خواهند نمود.
اینکه در این سی وسه سال سینما و تلوزیون ما چه مراحلی را طی کرد و شاهد چه اتفاقاتی در درون خود بود کمک فراوانی در فهم ریشه انحراف امروز و دیروز آن می کند اما در این مدت ظاهرا به تنها موضوعی که در این عرصه به طور جدی و از روی اعتقاد راسخ اندیشیده نشده رسالت حقیقی رسانه است و اما این انحراف از مسیر، ریشه در مسایلی چند دارد .اول : نفوذی های این عرصه این حقیقتی است که نمی توان انرا نادیده انگاشت که عده ای از عناصر عرصه فیلم بعد از انقلاب همانهایی بودند که در زمان حکومت پهلوی تن به فساد این عرصه داده بودند و روشن است که این افراد در فضای کاملا متفاوت انقلاب دو راه بیشتر ندارند یا اینکه با مجاهدت فراوان خود را همرنگ جامعه انقلابی کنند یا راه دومی را برگزینند که البته برگزیدند و آن ادامه راه خود در پوستین نفاق بود و این جریان با رنگ عوض کردن مقطعی ضربات فراوانی به این عرصه وارد آورده است.
دوم:عدم برخواری از مدیریت پایبند به اصول. همانطور که اشاره شد رسانه نیاز به یک رهبر قدرتمند که اولا : باطن انقلاب و عظمت آنرا درک کرده باشد ثانیا : مصمم در حفظ و نشر ارزشهای انقلابی باشد. ثالثا : توانایی مدیریت افرادی با سلایق گوناگون به سمت اهداف انقلاب را دارا باشد به شدت احساس می شود. سوم : عدم برخورداری از پشتوانه ایدئولوژیک و بزرگترین ضربه را از همین نقطه دریافت کرده ایم چرا که با انقلاب اسلامی ملت خواستار یک فرهنگ دینی و الهی شد ، فرهنگی که ریشه در اعتقادات عمیق ملت دارد چرا که در طول سالیان با حرکتی آرام و پیوسته همچنان پایدار و استوار باقی مانده است اما در عرصه فیلم پس از رحلت امام یا حتی خیلی پیشتر ریزش ها آغاز شد و از آنجایی که این اعتقاد عمیق در بسیاری از متصدیان امر وجود نداشت زمینه ساز انحراف جدی در این حوزه شد وفاصله میان فیلم ها و مخاطب ناشی از همین تفاوت دیدگاه است و باید توجه داشت بدون درک فضای ذهنی مخاطب هرگز نمی توان به طور شایسته با آن ارتباط برقرار نمود.چهارم : بی توجهی مسوولان امر به رهنمودهای دلسوزان فهیم این عرصه مهم و به طرز شگفت آوری رهنمودهای رهبر معظم انقلاب نیز در این زمینه مورد غفلت واقع شده است که نشان از عمق اعتقاد این افراد به ارزشهای انقلاب است!!! به چند نمونه از رهنمودهای امام خامنه ای در این زمینه نگاه کنید"تا شما نسل جوان نو، با اعتقادات صحیح، با دید صحیح ، با مذاق دینی، به طور کامل وارد میدان این کارها نشوید، هنر نمایش- چه سینما چه تئاتر- آن اعتلای لازم را در کشور پیدا نخواهد کرد. تا مادامی که کارگردان ما یا نمایش نامه نویس ما حتی سعی می کند ژستها و حرکات این شخصیتها را به شکل فیلمهای غربی در بیاورد ما به جایی نمی رسیم. متاسفانه در بعضی از همین فیلمها که متعلق به همان افرادی است که خیلی با تفکرات انقلابی و اسلامی آشنا نیستند این تقلید دیده می شود.
هنرمند باید خود را متعهد به حقیقتی بداند آن حقیقت چیست؟ اینکه هنرمند در چه سطحی از اندیشه قرار دارد تا بتواند همه یا بخشی از حقیقت را ببیند و بشناسد ، بحث دیگری است. البته هر چه اندیشه و فکر و درک عقلانی بالاتر باشد، می تواند به آن درک ظریف هنری کیفیت ببخشد این معارف همه با هنرمند بودن بدست نمیاید بلکه یک پشتوانه فلسفی و فکرلازم دارد. باید متکا و نقطه عزیمت و خواستگاهی از اندیشه والا این درک هنری و سپس تبیین هنری را پشتیبانی کند.
به جرم تسلیم نشدن یک ملت در مقابل تمایل مستکبرانه قدرتهای جهانی ، این ملت محکوم می شود که با همه ابزارها با او به شدت مبارزه شود. شما که یک فیلمساز و سینما گر و بازیگر سینما و تئاتر و موسیقیدان و آهنگساز ایرانی هستید این واقعیت و مظلومیت را مشاهده می کنید تکلیفتان چیست؟ آیا هیچ تکلیف مردمی وجود ندارد؟
بحث این است که ما نباید به ذهن و دل جوان چیزی بدهیم که او را به سمت گناه و فساد می لغزاند . اینها را من نمی پسندم انسان در بسیاری از فیلمها و کارهای نمایشی مشاهده میکند که برای جلوه دادن به کار از جاذبه های جنسی استفاده می شود باید به گونه ای باشد که هنرمند بتواند آزادانه هنر را بدون این اجباری که گفتم –اجبار به مشتری طلبی - عرضه کند تا هنر صحیح و کامل از آب در آید.”
پنجم : مافیای عرصه فیلم که با آلوده نمودن این عرصه به مسایل غیر اخلاقی غیر قابل توصیف مانع از ابراز وجود افراد متعهد در این حوزه شدند که البته این غده سرطانی اهالی رسانه را هم به ستوه آورده است.
سوالی که باید دائما دغدغه ذهن مسولان این عرصه باشد این است که آیا تلاش ماانتظار مخاطب با تعریفی که از او داشتیم را برآورده می کند؟ این سوال بسیار جدی است که البته از سوی دست اندرکاران عرصه تاثیرگذاررسانه تا حدود زیادی مورد غفلت واقع شده است . یکی از مسایلی که مانع از رشد سینمای ما شده است همین نشناختن یا عدم تمایل به شناخت مخاطب است گویی فیلم سازان ما برای معدودی مخاطب با دیدگاهی خاص فیلم می سازند و جالب اینجاست که دوربین سینمای ما به اقشار مختلف سر می زند اما با رویکردی خاص و نگاه حاکم بر سینمای لیبرال ایران ، بله مفهوم لیبرال به واقع باطن سینمای ما را اشباع نموده است. حال برحسب وظیفه به نیاز سنجی مخاطب امروز ایران تنها از یک منظر می پردازیم باشد که روزی مورد توجه اهالی رسانه قرار گیرد:
رسانه زمانی می تواند کارهای بزرگ انجام دهد که بداند در این برهه زمانی می تواند ایفاگر نقش عظیمی در پیشبرد انقلاب باشد اما متاسفانه امروز رسانه و به طور خاص سینما از این نقش عظیم رویگردان شده است.ما در برهه ای ازتاریخ وارد عرصه جهاد شده ایم که برگترین حادثه قرن مدتهاست رخ داده است انقلاب اسلامی به واقع انفجار نور بود در میان ظلمتی که بواسطه مدرنیته بر جهان عارض گشته بود اما کوردلان نمی توانند این نور را ببینند و جویندگان حقیقت هم که آنقدر درگیر عوارض مدرنیته هستند که با سختی فراوان از این منجلاب پوچی می توانند خود را بیرون بکشند تا نوری که می رود کل عالم را روشن کند رویت کنند.انقلاب حقیقتی است که مثل تمام حقایق عالم دشمنان زیادی را دفع کرده است یا بهتر بگوییم بسیارند آنهایی که در داخل و خارج مرزهای ایران سعی دارند تا از ارزش این حقیقت در چشم مردمان بکاهند یا حجابی از جنس غفلت به روی این نور عظیم بکشند. اینجاست که میدان جهاد رخ می نماید و دلهای آگاه وظیفه سنگینی را بر دوش خود احساس می کنند و برای شناختن این وظیفه باید ابتداعمق انقلاب و مقصد آن شناخته شود انقلاب حقیقتی است که در دل خود آرمانهای انبیا را پیشنهاد می کند انقلاب اسلامی همان آداب و ادب دینداری همه جانبه است . در شرایط سیاسی اجتماعی اقتصادی جهان معاصر انقلاب اسلامی یعنی انکشاف ظهور تمدن آخرالزمانیی که امام مهدی(عج) شروع می کنند و اگر نهضت جهانی جضرت حجت را درست بشناسیم یقینا جایگاه تاریخی این انقلاب را خواهیم شناخت که چگونه این انقلاب مدخل ورود به آن نهضت الهی خواهد بود و ایمانمان به ظهور نهایی وجود مقدس حضرت دوچندان خواهد شدو از این طرف اگر انقلاب اسلامی را درست بشناسیم و سمت و سو و ریشه های دینی و تاریخی آنرا درست بررسی کنیم ، مطمئن می شویم این انقلاب یک حقیقت فعال تاریخی است که همواره منزل های خود را یکی بعد از دیگری طی می کند تا به سر منزل اصلی خود که ظهور تمدن همه جانبه شیعه است برسد و ان شاء الله بستر ظهور وجود مقدس حضرت بقیه الله الاعظم گردد.
و دینداران اگر به این انقلاب وفادار نباشند یعنی ارزش و هدف آنرا نشناسند بعد از مدتی فاسد می شوند و آن مذهب منهای وفاداری به انقلاب هم نمی تواند آنها را نجات دهد این قاعده ای بدون استثناست .پس آن دینی نجات دهنده است که در دل این انقلاب نقش بازی کند و این رمز عدم موفقیت رسانه در ایفای درست نقش است و آن اینکه بسیاری از اهالی رسانه خود ارزش انقلاب را درک نکرده اند و طبیعی است که نتوانند رسالت خود را بشناسد و آنرا عملیاتی کند و اینجاست که آرزو می کنیم ای کاش فیلمی ساخته نمی شد تا حداقل از مضرات آن در امان می ماندیم ! و حال کلامی با مسوولین برنامه هفت که این توانایی را دارند که سمت و سوی این برنامه را مشخص کنند و آنرا تبدیل به فضایی جهت احیای تفکر انقلابی در میان فیلمسازان نمایند .نکته آزار دهنده موجود در این برنامه نقدهایی است که به فیلمها صورت می گیرد که تماما بر اساس آموزه های غربی است در حالی که یک منتقد یکی از وظایفش یادآوری ارزشهایی است که در یک فیلم مغفول مانده یا انحرافات فکری که یک فیلم خواسته یا نا خواسته القا می کند اما با کمال تاسف شاهد هستیم که به این مقوله بسیارکم پرداخته میشود آیا وظیفه مسولان امر این نیست که از این تریبون جهت هدایت و تشویق فیلم سازان به سمت فیلم سازی مهدوی استفاده کنند؟
به راستی تا به کی قرار است مقهور اندیشه های پوسیده با پایه های لرزان غرب باشیم ؟و آیا جز این است که این انقلاب تا ظهور حضرت حجت به راه خود ادامه میدهد و اگر می خواهیم به واقع زیباییهای این انقلاب را ببینیم شرطش تلاش برای بیدار کردن توده مردم و نمایش درون تهی غرب و مدرنیته است و هر زمان به این فهم با تمام وجود رسیدیم غرب فرو می پاشد و آنگاه جلوه های از این انقلاب را خواهیم دید که چشمها را خیره می کند. و جز این است که رسالت رسانه این است که انقلاب را از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار دهد تا به حقیقت این انقلاب و مسیری که باید طی کند پی ببرد و سپس بتواند مخاطب را که همان توده ملت است به سمت آرمانهای انقلاب هدایت کند . آیا جز این است که دنیای جدید حاصل لیبرالیسم و فاشیسم است و نتیجه آن نابودی ابعاد اصلی و استعدادهای اصیل بشر است . آیا جز این است که مشکل جهان این است که وجود حضرت حجت را قبول ندارد و به خاطر همین انحراف اعتقادی تصور ایجاد یک تمدن اصیل را غیر ممکن میداند و هیچ تلاشی برای تحقق آن نمی کند. آیا جز این است که غرب امروز در حال سقوط است چون نمی تواند نیازهای واقعی بشر را بشناسد و او را در نیل به اهداف عالی هدایت نماید . آیا جز این است که تمدن غرب با وهم شکل گرفت و سعی دارد برای بقای خود انسانها را در وهم و هوس بپروراند . آیا جز این است که تمدن پوشالی غرب سایه سیاهش را بر اندیشه انسانها انداخته تا نتوانند آزاد از زمانه و فضایی که در آن زندگی می کنند فکر کنند و در نتیجه تصور دنیای عاری از زشتی و سرشار از پاکی برایشان غیر ممکن است . و آیا جز این است که این تمدنی که فیلم سازان ما دل در گرو آن دارند لکه های ننگ بسیار بر دامن دارد؟
و اما اگر همت کردیم و سیاهی این تمدن را شناساندیم و همگان از عمق آن آگاه شدند آنگاه بی شک این تمدن زودتر فرو می ریزد و حالا باید جایگزینی برای آن داشته باشیم ،آن جایزین قطعا تمدن ناب شیعی است و وظیه ما امروز زمینه سازی برای بروز این تمدن که فقط و فقط توسط شیعه بروز میابد است . این وظیفه از آنجا اهمیت پیدامیکند که رسانه با شناساندن ماهیت این دو تمدن به مخاطب او را به سمت حقیقتی- که به دنبال آن است اما سیاستهای غلط او را از این حقیقت کم و بیش دور کرده- باز می گرداند و به او گرا می دهد و وقتی مطالبات مردمی در جهت صحیح قرار گرفت مسوولین کشور خواه نا خواه باید به سمت تشکیل فضای مناسب برای ایجاد تمدن اسلامی حرکت کنند و وقتی این اراده در ملت و نهادهای حکومتی به طور جدی ایجاد شد گامهای بعدی انقلاب که همان تشکیل دولت اسلامی و بعد کشور اسلامی و در نهایت ساختن تمدن اسلامی است به سرعت پیموده می شود و قطعا شاهد ظهور منجی عالم بشریت خواهیم بود.
با نگاهی به کتب غرب شناسی استاد اصغر طاهر زاده
By Ashoora.ir & Night Skin